دریای زندگی

کفشهایم را می پوشم و در زندگی قدم می زنم ... من زنده ام و زندگی ارزش رفتن دارد ... آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم گوش ناامیدی را کر کند ... زندگی به سادگی رفتن است ! به همین راحتی ... زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...

دریای زندگی

کفشهایم را می پوشم و در زندگی قدم می زنم ... من زنده ام و زندگی ارزش رفتن دارد ... آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم گوش ناامیدی را کر کند ... زندگی به سادگی رفتن است ! به همین راحتی ... زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد ...

سفر عشق 1

دنبال یه لغت مناسب میگردم.یه لغتی که بتونه حق مطلب رو ادا کنه !

پیله! سمج! پیگیر! پرتلاش! خستگی ناپذیر ...

همه ی اینا به نوعی حق مطلب رو ادا میکنن هرچند بعضیهاشون بار منفی دارن ! ولی برا توصیف شخصیتش لغت بهتری به ذهنم نمیرسه ...

خانومم رو عرض میکنم ...

بارها بهش گفتم اگه تو مدیر میشدی پوست کارمندات رو میکندی...! تا مسئله ای رو حل نمیکردی ول کن نبودی !

کار هر روزمون شده بود التماس و خواهش سر این مسئله که بریم کربلا یا نریم ...

امروز رو به هر بهانه رد میکردم به خیال اینکه فردا دیگه فراموش میکنه !

فردا تا از سر کار بر میگشتم ، روز از نو و روزی از نو ...

- خب ، چکار کردی ؟ تونستی تصمیم بگیری ؟ بالاخره راهی میشیم ؟ همه رفتن و فقط ما موندیم! یعنی ما از خانم فلانی کمتریم ! اون بنده خدا خودش و پسرش رفتن !

(والبته همه ی اینارو باخواهش و التماس میگفت ! دلم براش کباب میشد . برا اینکه یه شوهر تن لش نصیبش شده ...چطور میگن خدا در و تخته رو بهم جفت و جورمیکنه ؟ البته چه میدونم شاید من و خانومم نمونه ای از همین جفت و جور کردنهای خدا باشیم ! )

و حالا تنها اسلحه من ، اداره بود . این بهترین راه بود . وقتی بگم اداره با مرخصی یک هفته ای من موافقت نکرده ، متوجه میشه که دیگه نباید اصرار بکنه ... ( بله همینه ! بالاخره راه حل رو پیدا کردم !)

نه اینکه دوست نداشتم که برم . خدا خودش میدونه از خدا میخواستم که منم طلبیده بشم ولی خود خدا بهتر میدونه که خودم رو لایق این سفر نمیدونستم . آخه من کجا و حرم و بارگاه آقا اباعبدالله کجا ...!

به دوست عزیزی همین دغدغه رو گفتم ...

ایشون میگفت : شما فکر میکنی اینائی که میرن کربلا ، همه عابد و زاهد و نماز شب خون هستن ؟

راستش همین حرفش کمی آرومم کرد . ولی هنوز مشکل مرخصی اداره رو داشتم .

با شک و شبهه ، رفتم و درخواست مرخصی دادم .

مدیرمون که معمولن با یک ساعت مرخصی موافقت نمیکرد پرسید چه خبره ؟ مگه میخوای تجدید فراش بکنی ؟

 وقتی شنید میخوام برم کربلا ، فقط گفت : زیارت قبول . گفت : برا ماهم دعا بکنی ! گفت :کارهات رو بسپار به فلانی که کاری بی اقدام نمونه ...

همونجا فهمیدم که بالاخره منم طلبیده شدم . پس بقول دوستم اینطوریا هم نیست که روسیاه ها به بارگاه آقا راهی نداشته باشن ...

خانومم میگفت فرزاد رو هم با خودمون ببریم .

مشکل آقا فرزاد پیچیده تر از اونی بود که بشه توی یکی دو روزحلش کرد ...

ایشون درسش تموم شده ولی حکم فراغت از تحصیل نداره . دفترچه آماده به خدمت هم نداره ...

براش ویزا گرفتیم ولی مسئول آژانس گفت اگه سر مرز نذاشتن خارج بشه التماس بکنید شاید بذارن باهاتون بیاد ...

با این اما و اگرها بازم از رفتن منصرف شدم ! ولی خانومم میگفت خدا بزرگه . اونجا اونقدر التماس میکنیم تا دلشون نرم بشه و بذارن فرزاد هم باهامون بیاد .

بالاخره راهی شدیم .

ساعت حدود هشت شب روز شنبه 94/09/07 با این نگرانی که اگه نذاشتن فرزاد خارج بشه چه ضربه ای به روحیه اش وارد میشه ! چقدر حال ما گرفته میشه ! فکرش هم خُلقم رو تنگ میکرد ...

از اهواز تا مرز شلمچه حدود صد و بیست کیلومتر رو طی کردیم با نگرانی ، با استرس ! و البته به ظاهر با گپ و گفت و خنده ...

مامورمرزی شلمچه پاسپورتهامون رو خواست . اولین پاسپورت مال آقا فرزاد بود ...

روی کیبوردش چندتا کلیک کرد و نگاهی به صفحه ی مانیتور و نگاهی به آقا فرزاد و بعدگفت : فعلن شما بمونید . باهاتون کار داریم ...

پاسپورتهای مارو مهر زد و گفت شما بفرمائید ...

ادامه دارد ...

 

 

نظرات 29 + ارسال نظر
هنوز یلدا یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 09:22 http://still.blog.ir

سلام بهمن خان
دوست خوبم
این مدتی که نبودم، از سفرنامه تون جا موندم.باید شروع کنم از اولش بخونم :)

سلام یلدای عزیز
خیلی خیلی خوش اومدین .
منت میذارین سر من که وقت با ارزشتون رو برا خوندن این نوشته ها صرف میکنید .
انشاالله مطلب باارزش و به درد بخوری براتون داشته باشن ...

بندباز چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 21:17 http://dbandbaz.blogfa.com

جناب بهمن عزیز سلام و زیارتتون قبول حقمثل همیشه یک دنیا سپاس و تشکر از شما که من رو توی دعاهاتون یاد کردید...خدا رو شکر...به امید برآورده شدن حاجات دل تون.

سلام بر دوست عزیز و خوبم مرجان خانم عزیز
ممنونم از شما و محبتهای شما . حقیقتن بیاد خوبانی چون شما بودن کمترین وظیفه ای بود که در آن دیار مقدس میتونستم انجام بدم .
انشاالله حاجات شماهم قبول حضرت حق قرار بگیرن .

سهیلا چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 13:33 http://vozoyeeshgh.blogsky.com

گاهی وقتا که خدا رو
نمیشه اون بالا ها دید
دلمو خوش میکنم که
آدماش روی زمینن
...
سلام و سپاس

سلام و دوصد درود بر بانوی شعر و ادب
چقدر زیبا و دلنشین سرودی ...
کاش و انشاالله یکی از اون آدمهائی که باعث دلخوشی شما میشن من باشم ...خدا کنه...

مرآت چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 11:49 http://emlayeasan7.blogfa.com

سلام داداش عزیز

زیارتتون قبول

خانم ها موتور متحرکه آقایون هستند و گرنه به نظر آقایون همیشه وقت هست حالا یه وقت مناسب تر

انشاالله خدا همه بیماران و مخصوصا شما مهربان رو شفا بده

من الان ده روزه سرماخوردم هنوز هم خوب نشدم

وضع استان ما رو هم که می دونید مدارس رو هم تعطیل کردن

سلام بر معلم مهربانی هاممنونم از شما بانوی گرامی . در اینکه خانم ها موتور محرکه هستن شکی نیست ! نه فقط برای آقایون ، که به نظر من موتور محرک جهان هستی هستن ...و من بی موتور متحرک خودم یه تیکه گوشت بی خاصیت نیستم ...
و اما بعد :
میشه منم از شما خواهش کنم مواظب خودتون باشید . انشاالله هرچه زودتر این بلّیه از سر استان شما و مردم زحمت کش و رنج دیده اش برطرف بشه و سلامتی و صحت به خانه و کاشانه ی همه ی شما عزیزان برگرده . انشاالله

ملیحه چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 10:23

خدا بد نده داداش عزیزم
خیلی مواظب خودتون باشید.
انشا ا.. هرچه زودتر سلامتی برمیگرده.

ممنونم ملیحه خانم عزیز
انشاالله شماهم هیچوقت بد نبینید .
کمی سرماخوردگی توام با آنفولانزاست ! سوغات خودم برای خودم از عراق ...
انشاالله توی گزارش مفصل علت این سرماخوردگی رو توضیح میدم ...

مریم چهارشنبه 18 آذر 1394 ساعت 08:44 http://onnakhast.persianblog.ir

فقط خدا میدونه کامنت شما چقدر رو قلبم تاثیر گذاشت...زیارتتون قبول...ممنونم که دعام کردین...تو این شب و روزا محتاج دعام...خیلی....

سلام مریم خانم عزیز
انشاالله هر چی خیر و خوبی و خوشی و سعادته در سرنوشتتون ثبت بشه .
خدا گواهه اگه این زیارت نصیبم شد فقط به این علت بوده که نایب الزیاره شما دوستان عزیز باشم و لاغیر ...
امیدوارم که مشکلات زندگیتون هرچه زودتر برطرف بشه و شادی در قلب مهربونتون خونه کنه ...

پونه سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 21:47 http://www.veblagane.com

سلام عمووووووو
زیارت قبول
منتظر ادامش هستیم

سلام بر پونه خانم عزیز و گرامی
ممنون از شما دوست خوبم .
چشم . حتمن . اگه عمری باقی بود انشاالله .

مهدیس سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 21:25 http://maheman33.blogsky.com/

سلام
زیارتیز قبول السون
باید از این به بعد بهتون کربلایی بگیم؟
منتظر بقیه سفرنامتون هستیم

به به ، چشم ما روشن سلام بر مهدیس خانم عزیز ، یگانه معلم زبان ترکی ام ... خوش گلدی ! ممنون از شما که قدم رنجه فرمودین و به زیارت قبولی ام اومدی . راستش کمی تا قسمتی به شدت سرما خوردم . آنفولانزای شدید . کمی بهتر بشم بقیه ش رو خواهم نوشت انشاالله .

یک ناقابل سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 18:20

سلام داداش بهمن گرامی من یک مادر هستم که بعد ازدواج دخترم از دوری دخترم رو به وبلاگ خوانی اوردم گاهن برا باز شدن دلم به وبلگ دوستان سر میزنم زیادم نظر نمیزارم مگر بدلم بشینه دلنوشته های شما خیلی برام جالب بود و زیارتی که با دل شکسته از خدا خواستی با همسر مهربونت نصیبت شده امیدوارم همیشه در کنار خانواده ی محترمت شادو سلامتو سر بلند باشی و موفق اگه قابل بدونی گاهن سر میزنم امیدوارم که با حرفام نرنجونمت التماس دعا

سلام مجدد بر خواهر خوب و عزیزم
ممنون از توضیحاتتون . انشاالله هیچوقت دلتنگی سراغتون نیاد . انشاالله دختر خانم عزیزتون هرجا که هستن دلشون شاد و لبشون خندان و تنشون در صحت و سلامت کامل باشه .
بهرحال شما وظیفه مادری رو به نحو احسن انجام دادین و منتظر باشین تا نوه های گلتون رو در آغوش بگیرین . انشاالله .
بازم ممنون که منِ ناقابل رو لایق دونستین و برام از خودتون نوشتین .

فاطمه سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 16:21 http://taghdireman.mihanblog.com/

سلام خوش به حالتون که طلبیده شدین. ان شاالله قبول باشه

سلام بر دوست خوب و با محبتم فاطمه خانم عزیز
ممنون از شما و دعای زیبای شما در حق این حقیر.
راستش طبق آدرس وبتون اومدم جهت آشنائی ، احساس ترس کردم
آخه همه جا رمزی بود ...
بهرحال از آشنائی تون خیلی خیلی خوشحالم و منت گذاشتین که به خونه ی منم سر زدین .
براتون سعادت و خوشبختی آرزو دارم .

ملیحه سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 13:10

سلام زیارت قبول
خدا را شکر که به سلامت رفتید و برگشتید
منتظر بقیش هستیم.

سلام بر خواهر عزیز و خیلی خوبم ملیحه خانم عزیز
ممنونم از لطف شما . انشاالله خدا نصیبتون کنه زیارت خونه ی خدا و بارگاه ائمه معصومین
چشم حتمن اگه عمری باقی بود همین روزها ادامه ش رو خواهم نوشت . آخه الان چند روزه که بشدت مریض شدم و نای نوشتن ندارم .

یک ناقابل سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 11:39

سلام و زیارت قبول منتظر ادامه مطلب هستم خوبه شما فیلمنامه نمینویسی والا ملتو جون به سر میکردی موفق باشی التماس دعا

سلام بر دوست قابل و با ارزش خودم
ممنونم از محبت بی دریغ شما . انشاالله هرچه زودتر نصیب شماهم بشه زیارت ائمه
برای ادامه ی گزارش هم باید بگم چشم حتمن بقیه اش رو خواهم نوشت ولی متاسفانه چند روزه که بشدت مریض شدم و آنفولانزا گرفتم . البته نه از نوع کرمانی اون ...
انشاالله همین روزها دوباره خدمت خواهم رسید ...

هنوز یلدا سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 11:18 http://still.blog.ir

سلام بهمن خان

رسیدن بخیر...
خوش برگشتید...
زیارتتون قبول...

چقدر خوشحال شدم که گفتید منو هم از دعاتون فراموش نکردید...ممنونم...

سلام یلدای عزیز و مهربون
ممنونم از شما و از محبت شما خواهر عزیز و محترم.
و اما بعد ...
مگه میشه برم زیارت و دوست خوبی چون شمارو از دعای خیر محروم کنم ...هرچند من ِ روسیاه کجا و دعا کردن برای شما عزیزان کجا ...

سمیرا سه‌شنبه 17 آذر 1394 ساعت 08:27 http://tehran65.blogfa.com

این عکس اصن یه وضی دل مارو برد

ایشالا بطلبه ..واااااااااااااااااااااااااای خیلی دوس دارم

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییی
..................
بازم زیارت قبول میگم خدمتتون و منتظرم تا بقیشو بخونم

سلام سمیرا خانم عزیز
خوشحالم که شرایط زیارت برام مهیا شد و درخواست شما و دوستانم رو از صمیم قلب اجرا کردم .
انشاالله خدا نصیب همه ی شما عزیزان بکنه ...

اسی بولیده دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 23:35

سلام آقا بهمن!!! :)
زیارتتون قبول
خوشحالم که سالم برگشتید:لبخند

سلام دوست خوب و عزیزم اسی جان
ممنونم رفیق جان ،
میدونی که اونجا برا شماهم دعا کردم .
اسمتون توی لیست بود . شاید توی ادامه نوشته هام عکس لیست اسامی دوستان رو نشون بدم ... البته اگه شرایط نوشته هام فراهم شد .

tarlan دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 21:19 http://tarlantab.blogsky.com

سلام آقا بهمن عزیز
ممون از مژگان بانو که با اصرارش باعث شد به این سفر نورانی برید و نایب الزیاره دوستان این دنیای مجازی بشید
ممنون از محبت بی دریغتون که نویدم رو فراموش نکردین
امیدوارم تنتون سالم و دلتون شاد و ایام به کامتان باشد

سلام ترلان خانم عزیز
منم ممنونم از شما ، و البته کمترین وظیفه ای که از دستم برمیومد همین بود .
راستی اینم بگم که توی لیستم نوشته بودم " نوید ِ ترلان "و انگار داشتم برای پسر خودم دعا میکردم ...

ناگفته های من... دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 19:39 http://peacehopehonesty.blogfa.com/

سلام..
زیارتتون قبول...

سلام بر دوست عزیز و جدیدم قاصدک
ممنون از لطف و محبت شما دوست خوبم .
قاصدک جان ، راستش بر اساس آدرسی که دادین اومدم به خونه ی مجازیتون !
از پروفایلتون سر در نیاوردم که چی به چیه ؟
البته اگه عمری باقی بود بعدن بیشتر خدمت خواهم رسید . انشاالله .

•✘•زهرا•✘• دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 15:31 http://www.zizialone.blogsky.com

سلام آقا بهمن عزیز
احوال شما؟
خوش به سعادتتووووون
زیارتتووووون قبووووووول

+ به نظرم شما یه نویسنده و زمان نویس عالی میشید! آدم ترغیب میشه تا آخر مطلب رو بخونه هرچند طولانی :))))


+ من تمام قد می ایستم و سر کج میکنم و تشکر از اینکه من حقیر رو فراموش نکردید و تو اون گوشه ی بهشت یاد ما هم بودید...ممنون...ممنون...هزاران هزار ممنووووووون با تمام وجود

سلام بر زهرای عزیز و گرامی
ممنونم از شما و محبتهای شما .
شرمنده از اینهمه تعریفی که از نوشته هام کردین که البته کمی تا قسمتی اغراق آمیزه ...
و اینکه در این سفر شما و دوستان عزیز رو یاد کرده ام کمترین وظیفه ای بود که بر عهده داشتم که خدارو شکر انجام دادم .اینها همه نتیجه لطف و محبت شما عزیزان بوده ...

غریبه دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 13:29

سلام زیارت قبول باشد ان شاالله
هر چه که اونجا به زوار سرویس دادند
مشهدی ها دارن سرویس می کنند
بلیط اتوبوس و تاکسی بیست در صد و هواپیما صد و خورده ای درصد به مناسبت شهادت امام غریب گران شد

سلام بر دوست خوب و عزیزم غریبه ی همیشه آشنا
انشاالله نصیب شماهم بشه زیارت رفتن و استخوان سبک کردن ها...
اون سرویس دادنها رو هم خیلی خوب اومدی ...

مامان نازدونه ها دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 10:16 http://nazdooneha.blogfa.com

سلام ورسیدنتون بخیر کبلایی بهمن (:
من که میدونم بلاخره فرزاد خان رو با خودتون همراه کردین اما منتظرم باقی ماجرا رو بخونم(.

سلام مادر عزیز و محترم نازدونه ها ممنون که پیگیر ماجرا هستین ولی اصلن معلوم نیست که بالاخره آقافرزاد رو بردیم یا نه ...

نادی دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 09:59


سلام زیارتتون قبول ..
باید ممنون بانو باشیم که نماینده ای از جمع دوستان در این ضیافت بزدگ داشتیم که اسامی مارا در فهرست میزبان به دعایی خالصانه ثبت کرده..
از خدای مهربان بهترین ها که نور ایمان و سلامتی است رو برای ایشون و شما دوست عزیز خواستارم.. تا باشه سفرای زیارتی

سلام بر نادی مهربون و گرامی
ممنون از شما و اینهمه صفای درونی
و ممنون از دعاهای زیبائی که در حق این حقیر داشتین ...

فریبا دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 09:15

سلام
زیارتتون قبول ان شاالله همیشه به زیارت و سیاحت
خیلی ممنون که دعا گوی ما بودید
اصلا کربلا واس ماس پاسپورت و ویزا رو باید وردارند همه راحت بریم و بیایم

سلام فریبا خانم عزیز
ممنونم از شما و محبتهای شما .
انشاالله روزی میرسه که همه ی دنیا واس ماس میشه ...

شیوا دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 08:50

سلام آقای بهمن عزیز
زیارت قبول خدا رو شکر که صحیح و سالم برگشتین و اتفاق بدی پیش نیومده. مرسی از وقتی که برای بچه های وبلاگ گذاشتین و دعامون کردین

اون قسمت "ضربه ای که به روحیه اش وارد میشه " منو کشت

سلام بر خواهر خوبم شیوا خانم عزیز
ممنونم از لطف بی حد و حساب شما نسبت به این حقیر .
دعای من ِ ناقابل برای شما دوستان عزیز کمترین انجام وظیفه بود ...

پژمان دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 08:37 http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام عمو بهمن عزیز
سعی قبله عاشقان و طواف قبله فرشتگان گوارای وجودتان.

سلام بر پژمان عزیز
ممنونم . انشاالله زیارت خانه خدا نصیب شما بشه .

پونی دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 00:35 http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

این مرز و مسخره بازیا چیه؟بابا مرزو ور بچینند همه برن و بیان! اصلا باید اون قسمت ضمیمه ایران بشه واللا وزیرشونکه ایرانیه خشت و گلشونم از ایران میره .از تجربیاتت بنویس

کاشکی پونی جان ، کاشکی ...
انشاالله عمری باقی باشه و این آنفولانزای لعنتی ولم بکنه کل سفر رو گزارش خواهم داد .

سهیلا دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 00:11 http://vozoyeeshgh.blogsky.com


گل باشین استاد

نسرین یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 23:10 http://sheroshoor1.blogfa.com/

رسیدن به خیر بهمن گرامی

ممنون از همه چیز اونقدر ذوق زده شدم که دکمه ی اشتباهی حذف رو زدم ولی پیامتون پر از انرژیم کرد.
سپاس

ممنونم از اینهمه لطف و محبت شما بانوی گرامی
شرمنده نفرمائید . شما همیشه برای من و دوستان عزیز دیگه منبع انرژی بودین

نگین یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 20:22

به به چشم ما و همه دوستان روشن به بازگشت شما

سلام و عرض خوشامد و خیر مقدم و قبل از همه اینا ، زیارت قبول ، و انشاالله که با دست پر و حاجت روا به خاک وطن برگشتین

ممنون از اینکه بیاد دوستان بودین و از دعا فراموشمون نکردین .. خدا از برادری کمتون نکنه ... امیدوارم روزی همیشگی باشه و توفیق زیارت همیشه نصیب شما و مژگان بانوی نازنین و آقا زاده های گلتون بشه

سلام بر نگین بانوی عزیز و محترم
انشاالله چشم و دل شما همیشه روشن باشه .از خدا میخوام که همیشه شما هم حاجت روا باشین ...انشاالله

سهیلا یکشنبه 15 آذر 1394 ساعت 19:08 http://rooz-2020.blogsky.com/

خدا رو شکر بسلامت رفتید و برگشتید.
امیدوارم همیشه بادل خوش و تنی سالم درکنارهم بهترین اوقات رو داشته باشید و تاباشه سفرهای زیبا و پربار

راستی سلام و مهر برشمایار ازسفربرگشته

سلام بر سهیلا بانوی عزیز و گرامی
ممنونم از لطف و محبت شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد