- بریم مهمونی ؟
-آره ! چرا نریم ! خدارو شکر حالا دیگه ماشین هم داریم ... خوبشم داریم ... چشم حسودا بترکه ! بزن بریم ...
اینا یه مکالمه ی معمولی بین من و منزل* بود !!!
منزل داشت سانتان مانتان میکرد و منم ماشینو آتیش کردم که بریم مهمونی !
اینم بگم که تازه ماشینو خریده بودیم . تازه که میگم ، یعنی چند هفته ! بقول بر و بچ یه ماشین صفر ! رنگ متالیک ! عروسک !
از کوجا ؟
خوو معلومه ! فقیر فقرا از کوجا ماشین میخرن ؟ یا از ایران خودرو یا از سایپا !
و ما خوشبختانه !!! از ایران خودرو ... یه پژو پارس سفیــــد ...
چرا خوشبختانه ؟
همینجوری ، الکی !!! یعنی منم ماشین بازم و خیلی سرم میشه ...
" منزل " اومد و خیلی با احترام ( شوما بخونید با ناز ! ) دستگیره ی درِ ماشین رو کشید که سوار بشه .
تَقققق !!! یه صدایی اومد و دستگیره توی دستش بازی میکرد ... ! یعنی چی ؟
یعنی دستگیره شکست ! بهمین سادگی ! باور کنید به همین سادگی که براتون میگم .
به منزل عرض کردم هیییییییچ نگران نباش ! فدای یه تار موی سرت ! نبینم خدای نکرده اخم کنی ! ماشین گارانتی داره ! میتونم باهاش کل ماشینو عوض کنم ، دستگیره که چیزی نیست !
اینارو گفتم که عیال بُق نکنه ! ولی خدائیش فکرشو که میکنم میبینم واقعن حیف بود ، یعنی یه دستگیره نباید یه سال کار بده ؟ حالا یه سال نه ، اقلندِش شش ماه ؟ دیگه کمِ کمش یه ماهو که باید کار بده !!!
طوری نیست ، فردا میرم نمایندگی و درستش میکنم ...
و فردا صبح علی الطلوع رفتم نمایندگی ... وقتی شرح حال دادم ، کارمند محترم نمایندگی خیلی خیلی محترمانه و لفظ قلم فرمود :
- تعویض دستگیره جزء خدمات گارانتی نیست !!!
- آخه چراااا؟؟؟
( خب ، چراش رو نمیدونستم و از سر کنجکاوی پرسیدم ، ولی اینم میدونستم که چرا نداره ! باید تابع قانون بود !) عرض کردم : میشه بفرمائید چکار باید بکنم ؟
فرمود : میتونید از کارت طلائیتون استفاده کنید .
( راست میگه هااااا ! اصلن یادم نبود . کارت طلائی معجزه میکنه ! کلی پول بی زبون بابتش دادم مگه میشه به درد نخوره ! )
رفتم سراغ کارت طلائی !
مشکلمو گفتم . یعنی عرض کردم ! عرایضم تموم شده و نشده گفت : اینمورد شامل کارت طلائی نمیشه !!!
-خانوم ، فرمایش میفرمائید هااااا ، برا چی شامل کارت طلائی نمیشه ؟
-آخه دستگیره جزء تزئیناته ! و تزئینات شامل کارت طلائی نمیشه ...
-خانوم ، به موت قسم اشتباه ملتفت شدین ! دستگیره ی درِ ماشین از بیخ شکسته ! ( اینا رو کلمه به کلمه و شمرده ادا کردم ! ) امکان نداره دستگیره جزء تزئینات باشه ! آخه مگه عروسکه ؟ مگه بوگیره ؟
-جناب ؛ لطفن وقتمو نگیرین ، کلی کار دارم ! همین که خدمتتون عرض کردم ! دستگیره جزء تزئیناته ! همین !
-خانوم ، شرمنده ! تزئینات حداقل برا ما ایرانیا یعنی غیر ضروری ! میفرمائید با لگد در رو باز کنم ؟
خانومه خودشو مشغول کرد ! یعنی دیگه پررو نشو !
از یه راه دیگه وارد شدم ! یه راه کاملن وطنی و دست ساز ! راهی ویژه که بعضی از مردم برای حل سریع و بی دردسر مشکلاتشون اونو اختراع کردن و احتمالن به ثبت جهانی هم رسوندن !
یه کم به صِدام التماس قاطی کردم و دنبال راهِ چاره گشتم ... واقعن روم نمیشد دست از پا درازتر برگردم خونه ! " منزل " خونه خرابم میکرد ...
منزل ! از منزل بیرونم میکرد ... ( منزل اول با منزل دوم زمین تا آسمون توفیر داره ...!!!)
خانومه وقتی دید یه بغضی توی صدامه و مثه بچه ی آدم حرف میزنم با یه لبخند ملیح فرمود : میری از همین بغل ( منظورش دفتر فروش قطعات بود ! ) یه دونه دستگیره میخری ، میبری بیرون برات رنگش بکنن میاری میدی اون یکی بغل (منظورش گاراژ تعمیرات بود ! ) برات تعویضش میکنن . هزینه ی تعویض هم خیلی نمیشه که اونم بعهده ی خودتونه ...
در اینجا بود که اون جمله معروف بیادم اومد وگفتم : خداوند امواتش رو بیامرزه که فرمود :
خر بخرید ولی از ایران خودرو ماشین نخرید ...
*راستی منظور از " منزل " همون همسر جانِ خودمه !
عمو بهمن عزیز اگر نمیدانستم چقدر به همسرت علاقه داری الان کلی اسبانی بودم.ولی چون میدونم این استفاده از لفظ منزل صرفا برای شوخی است و بر همگان واضح و مبرهن است که همسر والا مقام چنان اعتباری دارن نزد شما که حق دارند شما را از منزل پرتاب نموده به و هر آنچه حقشان است دست یابند چیزی نمیگم.
و اماااا این ایران خودرو و مابقی کارخانجات ماشین سازی مفتشان گران است و همچنان امنیت و استحکام پیکان بسی بیشتر است تا این پژو های تازه به دوران رسیده.
زئوس بانوی عزیز

ما خونوادگی یه خصوصیت داریم که توی فامیل همه مارو به همون میشناسن ..." زن دوستی بیش از حد "
و اطلاق کلمه " منزل " به منزل ! صرفن جهت طنز بود و لاغیر
خیلی بامزه و غم انگیز ناک بود.پارادوکسی بود واسه خودش
غم انگیز ناک ؟؟؟
سلام داداش بهمن عزیز

سلام بر معلم عزیز و مهربونمون مرآت بانوی گرامی
فقط میتونم بگم خیلی خیلی خوش اومدی و ممنونم که هنوزم به فکر ما و این کلبه ی مصفا هستی ...
دشمنتون شرمنده اگه وقتمو گذاشتم اگه تا صبح بیدار بودم خوشحالم چون متن های زیبای شما رو خوندم شاید فکر کنید اغراق میکنم اما خداشاهده اینطور نیست واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و منتظرم تا متن ها و خاطرات جدیدتون رو هم بخونم
بازم ممنون از اینهمه انرژی مثبتی که بهم منتقل کردین ...
راستش تشویقهای شما عزیزان ، مثل بنزین سوپر !!! موتورم رو گرم میکنه و ترغیب به نوشتن میشم . میدونم هنوز کلی راه مونده تا نوشته هام شکل بگیرن ولی اگه این تشویق ها نبودن تا حالا صد تا کفن پوسونده بودم ...
سلام
کامنت براتون گذاشتم تا یه اعترافی کنم,اعتراف به بهترین بودن شما توی قلم زدن روزمرگی های زندگی تا چند شب پیش همیشه میگفتم متن های دهخدانظیر نداره اما از وقتی خاطرات و متن های شما رو میخونم متوجه شدم از دهخدا بهتر هم هست,اولین بار که شروع کردم به خوندن تا ساعت پنج.صبح بیدار بودم و خوندم و خوندم و خوندم و گریه کردم,خندیدم و حتی یه سفر هم منو به کربلا بردید,شما فوق العاده هستید
گاهی اوقات کفرم از بلاگ اسکای در میاد که اینقدر شکلکهاش ناقص و بی معنیه ...
من الان به یه شکلک احتیاج داشتم که عرق شرم از سر و صورتش بباره ...
سلااااااااااااااااام باران عزیز و گرامی .
ممنون از شما و حُسن نظر شما نسبت به نوشته های این حقیر ... از اینکه برای نوشته هام وقت با ارزش خودتون رو گذاشتین بینهایت سپاسگزارم . و از اینکه این نوشته ها باعث شدن که تا صبح نخوابین شرمنده شدم و از بابت اون مقایسه که دیگه زبونم بند اومد ...
هیچی نمیتونم بگم ... بجز شرمندگی و شرمندگی و شرمندگی ...
امیدوارم بازم تشریف بیارین و از نگاه نقادانه شما بهره ببرم ...
سلااام داداش بهمن جان خودم
مردم از خنده ، آخه انقدر جذاب و مو ب مو می نویسی که من قشنگ خودت رو در موقعیت مجسم میکنم بعئ میتونم نخندم؟؟
والله دم خودم گرم این خونه رو گذاشتم رو دستت ، حیف نبود قلم طناز به این خوبیت ننویسه؟؟
سلاااااااااااااااااام بر استاد خودم مهربانوی عزیز و گرامی و همیشه غایب

چه عجب یادی از ما فقیر فقرا کردی ؟
)
واقعن کسی نیست بهم بگه " چشمت روشن !!!؟؟؟"
خب ، خودم میگم : چشمم روشن !
نمیگی کسی اینجا دلش براتون تنگ میشه ؟
خب ! ببخش اگه انتقاد کردم اونم رگباری ...! اینا همه از دلتنگی و دوست داشتنه و لاغیر ...
ووالله دمت گرم... خیلی هم گرم ولی خب منم یه شاگرد نوپا ، نیاز به حمایت استادم دارم . وقتی بهم سر نمیزنی میگم دو حالت داره :
یا خیالت راحته ! یا اینقدر بد و بیراه مینویسم که دیگه نوشته هام ارزش خوندن ندارن ...( که خدا کنه این نباشه ...
بهرحال ممنون از شما و لطف همیشگی شما نسبت به این حقیر ...
خیلی باحال توصیف کردید
در ضمن واژه ی منزل رو بسی زیبا به کار بردید ...انقدر قشنگ که شیرینیش حس میشه
http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQnsOB-ywM6jjKae495LDnh9t3RPaG6djiWoq9OaDLjreig_ml1ng
سلام کاکتوس عزیز
ممنون از شما و تعریف های دلنشین شما و همچنین از اون چای خستگی در کن شما .
چائی به موقع بود ...
روزتون مبارک


با ارزوی اینکه روزهای زیبایی را ببینید.
ممنون از شما خواهر خوب و عزیز و گرامی
منم براتون بهترین هارو ارزو داشته و دارم و خواهم داشت ...
سلام
خوبین؟داداش بهمن؟
وقتی میام وب شما کمی عرق یونجه میخورم تا اعصابم بیاد سر جاش که بعد از خوندن مطلبی که نوشتین دست به خودزنی نزنم
نمیشه کمی هم از خوبیا بگیم؟
عرق یونجه مون تموم شه با مامانم طرفینا
سلاااااااااااااااام بر خواهر خوبم مهدیس خانم عزیز

شما خوب باشین منم خوبم . و اما برای عرق یونجه ...
بجاش میتونی آب یخ بخوری که منو با مامان عزیز و گرامی طرف نکنی ...
در ضمن اگه بخوام از گل و بلبل بنویسم که دو روزه باید در این خونه رو ببندم و برم غاز چرونی ...
سلام
مبارک باشد چرخش بچرخد
نمی دونم گوسفند برایش ذبح کرده ای یا نه
اگه نکردی یک خروس بخر سر ببر
و اما کار این جماعت همین است کافیه خرشان از پل بگذرد
دیگه خدا را بنده نیستند
نه تنها ایران خود رو بلکه هر جا که بروی آسمانش همین رنگ است
به قول همسرم کشور شده مثل یک بچه ی تخس که با همه تخسی اش باز هم دوستش داریم
سلااااااااااام باشماق جان عزیز
چشممون روشن از حضور شما . ممنون از شما و دعای خیرتون . البته الان دیگه چرخش برا یه عزیزی دیگه میچرخه . خیلی وقته ردش کردم رفت ...
و یه اعتراف ... اینکه منم مث شما عاشق این بچه ی تخس هستم ...خدا کنه هر چه زودتر سر عقل بیاد و کارای بد بد نکنه که بیشتر از این دوستش داشته باشیم ...
سلام ممنون از مهمون نوازیتون
تشریف بیارین در خدمتم!
و سلام بر شما دوست عزیز و مهربون و تیرررررررر ماهی

آخه منم تیر ماهی هستم . مثل خودتون ! مثل گرمای تابستون
انشاالله زنده باشم خدمت میرسم .
آقا ببخشید شلوغ کاری شد !!

راستش دیدم این روروئک زبون بسته مدتهاست گوشه پارکینگ خاک میخوره ، گفتم یه استارتی بزنم موتورش نخوابه
وگرنه من همان خاکم که هستم
خدا شمارو از این خونه و این دوستان نگیره ... الهی آمین
وگرنه این خونه رو خاک میگرفت ...
تازه شم نسرین خانوم جونم اینا !

اگه تو دیگه منزل آقا بهمن نیای، اونوقت منم مجبور میشم به حمایت از جد بزرگوارم منزل تو نیام ،(آخه نوه ای که پشتیبان جد بزرگوارش نباشه که دیگه اسمش نوه نیست، نتیجه ست)
بعد اونوقت تو هم ناراحت میشی دیگه منزل پونی نمیری !!!!! بعد پونی هم به تلافی این کار دیگه منزل سهیلا نمیره ، بعد سهیلا هم به تلافی دیگه منزل من نمیاد ، بعد اووووووووه ببین چقدر قضیه کشششش پیدا میکنه !
اونوقت مجبوریم هممون یه شب شام بریم منزل آقای امین زاده که ایشون اختلافمون رو حل کنن!!!!
که فکر کنم دستپختشون هم عین مطالبشون عالی و خوشمزه باشه
آقا یکی زنگ بزنه آتش نشانی بیان آتیش این فتنه ای رو که من الان به پا کردم خاموش کنن پلیز
تازه شم اگه ته ته ته این اختلاف این باشه که همه بریم منزل آقای امین زاده که دیگه نورٌ علی نوره ِ ...
نسرین جون آقا بهمن قصدشون از بکار بردن کلمه "منزل" فقط این بوده که نمک مطلب رو زیاد کنن وگرنه بر همه ما دانش آموزان عزیز واضح و مبرهن میباشد که آقا بهمن یکی از مردان بزرگواری میباشند که قدر و منزلت و جایگاه "زن" را در زندگی بخوبی میدانند و احترام خاصی برای "منزل"
نازنینشان قائلند
از جد بزرگوارش دفاه(!) نکنه)
رو میخورم که جبران بشه ایشالا)
(هی گفتم اینو بنویسم، هی گفتم نه ننویسم، هی گفتم بنویسم، هی بعدش گفتم ننویسم، خلاصه بعد از کلی کلنجار رفتن و مشورت با خودم دیدم شرط انصاف نیست که یک نوه جان عزیز
وگرنه من همان خاکم که هستم البته
(در ضمن جد بزرگوارم، نیازی به تشکر نیست!!!!
ایشالا یه شب شام میام خونه تون و دستپخت منزل(!) عزیز
به تعداد انشاالله ها توجه شود لطفا
بله دقیقـــــــــــــــــــــــن !!!
وگرنه منم همون خاکم که هستم ...


منم میخواستم نمک قصه رو زیاد کنم که ظاهرن نسرین بانوی عزیز نمک براش خوب نیست ...
در ضمن ممنونم که اینهمه از جد بزرگوارتون دفاه میکنید ایشاالله ، گوش شیطون کر ، اگه خدا بخواد ، یه روزی به خواست خدا ، ایشاالله قسمت بشه و از نزدیک یه شام خدمتتون باشیم ... حالا چه منزل ما ! چه منزل همسر جان شما
.
.
اینم بگم که مویرگی تا تونستم ایشاالله توش بکار بردم که محکم بشه ...
" اگه خدا بخواد " ، " قسمت بشه " ، " به خواست خدا " .... اینا همه همون ایشاالله هستن
نه برادر هنوز خیلی چیزای خوب دیگه هم داریم از جمله همین پسته ی خندان و... و... حالا یادم نیست.
ولی اگه شما همسرتونو منزل خطاب می کنید من دیگه خونتون نمیام... یعنی چی اسم به اون قشنگی رو می گید منزل؟!
پسته رو که خودم گفتم

یا سودابه " خانم



اگه راست میگی بجای اون نقطه چین ها کلمه بنویس ...
بعدشم منظورتون از اسم قشنگ خانومم ، کدوم اسمشه ؟ " مژگان " خانم
دوتاشون قشنگن ولی " منزل " یه چیز دیگه است ...
از پنجره هم میشه تردد کرد.
یا اینکه از داخل در رو باز کنید: شیشه رو بکشید پایین و از داخل در رو باز کنید!
یه چند تا کلیپ اینجوری درست کن بذار توی شبکه های اجتماعی! آی لایک دشت می کنی!
برار مربونوم
ایان که گفتی :بازی پی نوونم؟...ار خدا امر کنه زنده بووم که آین
چه دونوم ؟ایسو که بچون هی بگوون، دایه پ اچه اغذه بگریوی؟
مخی کیه کشی؟...هر چه سخته گری، سخته بینی
ار قصه ی بچونمه گوش گرام...پی شون قصه کنم خداکنه بعد هر سختی آیه راحتی
سلام به برادر مهربونم
آهااااااااااااااااان ...!

اصلِ قِصَه نه بچونت گفتنه ... " هر چی سخت گری ، سخته بینی ...!
باور کن حرف حکیمانه زینه ... تونه خدا خیلی به خودت سخت مَگِر ... روزگار به اندازه کافی خودش سخت هی ...
یه زمونی به خومه گفتم یعنی تو هم روزی روزگاری ازدواج ِ کُنی ؟
ایسون خدارو شکر دگه وقته عروسی بچونمه بینُوم ...
مخوم گووم روزگار و گذر زمان خودش بیترین درمون و حلال مشکلاته ...
خواهش کنم روزی یه پاکت فریزی پر ، اَ غصه ها و مشکلات زندگیته وَن مینِه پاکت فریزی و بِیشون مینِ سطل آشغالا ...
دونوم سخته ولی بوخودا ببوه ... امتحانش ضرر نداره ...
سلام نوشته جالبی بود و البته درد وسایل ایرانی
ببخشین ک بی اجازه و پابرهنه اومدم..شرمنده!
سلاااااااام بر دوست عزیز و جدیدمون ، دل آشوب گرامی
امیدوارم دلتون همیشه در کمال آرامش و نشاط باشه و فقط از آشوب اسمی بر اون باشه ...
دوست عزیز ، خوشحالم که برای خوندن این نوشته وقت باارزشتون رو صرف کردین و از اینکه به خونه ی خودتون تشریف آوردین خوشحالم کردین . و در انتها ... دشمنتون شرمنده باشه . انشاالله .
راستی ، آدرستون ظاهرن غلطه . نتونستم سری به وبلاگتون بزنم . اگه میشه آدرس درست و درمونی بده ...
سلااااااااااااام و دوصددرود بر سحر خانم عزیز و گرامی و بسیاااااار کم پیدا ...



چشم ما روشن خواهر جان
چه عجب از این ورا ؟
امیدوارم که هرجا هستین خوب و خوش و سرحال باشین و ایامتون سبز ِ سبز ِ سبز ، دلتون شاد ِ شاد ِ شاد و لبتون همیشه خندون
و اممممممممما ! دشمنتون شرمنده باشه انشاالله ...
و اینکه منزل خیلی با ناز در رو باز کرد ولی جنس ایرانی ناز سرش نمیشه ...
امیدوارم بیشتر خدمت برسیم و از نوشته هاتون بهره ببریم ...
عجب مردم ناشکری هستیم ما !!!!!!!!!!!
ای آقااااااا همین که فرمون نیفتاده تو بغلتون و ترمز دستی محکم و معقول وایساده سر جاش!!! خدا رو هم شاکر باشین دیگه
آخه زیاده خواهی تا کجا ؟ تا به کی ؟ تا به چن کیلو؟
ای برادر سیرت نیکو بیار !
نه نه این نبود ! وایسین وایسین !!
آهاااااااااااان یادم اومد
ای برادر !
درسته که گفتنی ها رو باید گفت ولی بسکه گفتیم و گفتیم و گفتیممممممممممم و فرجی حاصل نشد دیگه زبون هم وامونده از گفتن!
بقول شاعر : سینه مالامال درد است ای دریغا شلغمی
جونم براتون بگه ماااااااادر جان !!!
سال 90 یه پراید صفر خریدیم و سال 92 نیز یه پرشیای سفید و مامانی !
پرایده رو گذاشتیم واسه بچه ها که دست فرمونشون باهایش(!) قوی بشه و اونا هم سنگ تمام گذاشتن و بسکه کوبوندنش به در و دیوار، جنازه ای بیش ازش نمانده اکنون !!
ولی باور کنید الان جنازه همون پراید درب و داغون صد شرف داره به پرشیایی که هنوز شمع تولد سه سالگیش رو هم فوت نکرده !
خلاصه که بقول سهیلا جانم : برار خوبٌم!
از قدیم گفتن سال به سال دریغ از پارسال ..
الان شاپسر مدام به گوشمون میخونه که بیاین این پرایده رو بفروشیم یه تیبا بخریم، منم خیلی محکم و قاطع میگم بخدا که اگه عطارد رو کف دست راستم بذارن و مریخ رو کف دست چپم، به ولله جنازه این پرایده رو هم رو دوش تیبای جدید حاضر نیستم بذارم !!
بسکه دیدم و شنیدم و خوندم از گلایه هایی که دوستان از تولیدات جدید جنابان ایران خودرو و سایپا دارن ...
فکر کنم همین حوالیه که شاعر آهی جگر سوز از سینه برمیکشد و میفرماید : هههعععععععی روزگاااااااااااااار
گذشته از همه این حرفا باید بگم سلام !!
عیدتون ، سال نو تون ، روز طبیعتتون ، اتومبیل تازه تون، و کلا همه چی با هم مبارک
الهی چرخش براتون بچرخه و باهاش سفرهای زیارتی و سیاحتی و شٌمالتی!! تشریف ببرید به اتفاق همون منزل(!) نازنینی که نادیده اینطور مهرشون بر دل ما نشسته
سلااااااااااااااااااااااااام بر یگانه نگین بلاگستان


خوش اومدی به خونه تون . صفا آوردین . انشاالله که حسابی بهتون خوش گذشته باشه و خستگی یه سال بیکاری از تنتون در رفته باشه ...
اون ماشینه رو ردش کردم و رفت ... راستش خودم که اهل شمال و شمالیجات نیستم ولی ظاهرن ماشینم از من خوشبختر بود چون اخرین صاحبش یه آقای خوشبخت شمالیه و اتفاقن ازم خواسته که برم خونه شون ...
پس باید دعا کنم الهی چرخش واسش بچرخه ...
منم اگه ریا نباشه پشت بند اون ماشین دیگه حتی خر هم از ایران خودرو نمیخرم و خدا کمک کرد و ماشین خارجکی خریدم ...
عمو یک خاطره میگم براتون دیگه کلا قید ماشین ایرانی رو بزنین .. حدود سال 82-84 به واسطه استاد عزیزم . تو یک یاز کارخونه های وابسته ایران خودرو (خط تولید دسته سیم و برق سمند و پژو )کار میکردم . مسئول کنترل کیفیتش بودم ولی نمی دونم چرا تو اون فاصله کلی سمند اتیش گرفت همشون هم مشکل برقی داشتند؟؟؟؟؟؟؟
فکر نمی کنید دکه به من ارتباط داشت . اخه شیفت شب رو کارخونه میپیچوند ما هم صبح مهر تایید میزدیم یعنی مجبور بودیم ها ...پیرو همون خر بخر از ایران خودرو نخر
الان همه میان مدع یمیشند من خسارت بدم . اقا قبول نیست هرکی ماشینش اتیش گرفت یک دونه نو تو اون دنیا دادند بهش
خیلی جالبه ... مجبور بودین که مهر تائید رو بزنید ... مجبور ...
میگم با این حساب اون دنیا فقط به من یه دستگیره ی رنگ شده میرسه ...
خوو دستگیره خالی به چه درد من میخوره ... آخه ...
برار خوبوم
سرمو بسم، ا بس درد کنه
دوا نداری سی خوارت
دعایی؟ ثنایی؟
یعنی آیه روزی که ا مین سختیا پامه کشم بیرون؟
خنده ها ارزون بوون،شادیا بووه فراوون؟
یعنی خدا قسمت کنه مندی چن سالم درایه؟
خسه بیسم ا بس دعا بخونم
...
بهمن خان یه وقت نمره ندین به لهجه ی کامنتام
خیلی پسرفت کردم
خوار خوب و مِرَبُونُم






خدا شاهده دِلُوم پر بیِس اَ غُصَه ...
اَ چِه ...؟
اَیان که گفتی : " خسه بیسم ا بس دعا بخونم "
اَخودا مَخوام هر چه زودتر ، همی اَمسال وایه دِلِت دِرایه ...
خودانه به عظمتش قَسَمِ دُهُم هر چی خیر و برکت و سلامتی و خوشیه می تیک نوشتتون نویسه
پرنده کوچکه خوشبختی اَیَه می خونه تون لونه کنه
هر روز پی صدا دلنشین مرغ عشق اَ خوو وِرسِه ...
پاهاته کشی و پی نوونِت بُوزی کنی ... نقل و نبات وَنی مِن دونِشون ، وختی کِر کِر خندشون به آسمون رفت یواشکی زیر گُلیشونه بوسی ...
.
.
در ضمن ماشاالله نوم نظر خدا ! بیتره مو دزفیلی بلدی ...
ار خواسه بوُوم نمره داهامت ، یه نمره به لهجه ت بدُهُوم ! 19 نمره به شکَسَه نفسی یت...! پَ ببینی نمره هَنی یَم بیسه ...20
سلام دسبیلی با محبت

گوون تحریم نداریم پ اچه گرونیه، مری نرفن مین بازار
به قول بووم پ سبا سی جواب خدا چه دارن گوون
موخو هیچی ندونم ا گپ ،گپونشون
چیک سی کلشون با
خدا عاقبت امونه به خیر کنه
سلام بهمن خان خیلی عزیز
سلااااااااااااام ور خوار خوبم سهیلا خانم عزیز
ذوق زیَم کُردی .
دِگَه خودت دَسِی گِر رو بالا ...
خَوش اُومی ، خیر اُومی ...
هر وخت سی یُم چی بنویسی کلی دِلُمَه شاد کنی ...
اَ گرونی نوشتیه ... اَ بازار رفتن اَخدا بِیخبرون ... مَر یادت نِی که گپشون بِگفت اُمون سر کیچَمون تَماته بِدِهِن کیلوه سُ قُروش ...
پ سُبا هم یَ جوابِه سی خدا جور کنن ...
هونون شیطون هم درس دِهِن ...
فکر کنم شما مسخره کردین که همسرتونو منزل خطاب کردین چون مردای خیلی قدیمی و کوته فکر اینکار رو می کردن. یکی باید پیدا می شد بهشون می گفت:
شما خوشت میاد ایشون شما رو بیرون خطاب کنه؟!
نــــــــــــــــــه به پیر قسم !

نــــــــــــــــــه به پیغمبر قسم !
من نه جرات مسخره کردن دارم و نه اعتقاد به مسخره کردن ...
تازه شم اگه ایشون منو بیرون خطاب کنه من زودی میرم بیرون ! بس که بچه ی حرف گوش کنی هستم ...
والا حتا خرهای ایرونی هم واسه ما ناز میکنن



چرا؟
الان میگم
یه بار رفته بودیم پینک نیک و زده بودیم به دشت و دمن که چشممون افتاد به یه جناب خر
گفتیم بریم ازش عکس بگیریم...البته اونوختا تلگرام و ایستنا و ازاین قرتی بازیا نداشتیم که حتا بخواییم بزاریمش تو صفحه ی مجازی...
نمیدونید جناب جیگر خان چه نازی میکردبرامون تا دوربین رو روش زوم میکردیم روشو میکرد طرف دیگه و پشت میکرد.خلاصه ماهرکاری کردیم آخرش نتونستیم یه تمام رخ از چهره ی همچون خرش بگیریم...
اینه که دیگه حتا خرهم نمیشه از وطن خرید....
دیگه خرید از سایپا و ایران خودرو که همه ش تزییناته وشماهم که مرفه بی درد....
ناز خرکی که میگن همون بوده دیگه ...

کوجاست که پر ِ خر بوده تا ما هم دست منزل رو بگیریم و بریم اونجا عکس یادگاری بگیریم و توی " ایستنا " !
منتشرش کنیم ...

ای مرفه با درد ! ای زبل خان ! ای مارکوپولو خانم ! یه سوال شرعی ...
میگم اون " پینک نیک "
با نسرین جان موافقم.تقریبا هر چیزی که ایرونی خریدیم,مشکل داره.ماشین هم که دیگه واویلا.
البته چند تا فرش ماشینی هفت هشت سال قبل خریدم خوب بوده.
سلام مینو خانم عزیز
متاسفانه در حال حاضر بجز اظهار تاسف کاری از دست کسی بر نمیاد ...
خدا کنه مسئولین به رگ غیرتشون بربخوره ...
شما بگو چی بخریم؟!
تعارف نداریم ولی خیلی از وسایل و چیزای ایران بنجله و موقتی.
اینقدر خاک به سرمون شده که یه دستگیره ی ماشین نمی تونیم درست کنیم؟!!!
اونقدر کارمون و وجدانمون خرابه که موقع خرید میگیم گارانتی و موقع عمل میگیم برو پی کارت وقتمو نگیر!!!
من که می گم از ایران خر هم نخریم!
فقط سه تا چیو توصیه می کنم که اونارو هم فقط از ما بهترون می تونن بخرن:
طلا، فرش و زعفرون
خدارو شکر شما که مشکلی ندارین ...
و متاسفانه اینکه خیلی از اجناسمون بنجل هستن رو هم کاملن قبول دارم ...
و اممممممممما ....
آهااااان یادم اومد ...
پسته هم داریم ... پسته ی خندان فرد اعلا ...
به شبم
شب خدمت میرسم ...
مرسی عالی بود
ممنونم از شما ...
حواستون باشه توی لیست جهیزیه دخترای مردم ماشین ایرانی نذارین ... فقط فوش میخورین ...
الان مدیران ایران خودرو با انعکاس این گلایه شما عرق شرم بر رخسارشان نشسته و ضربان قلبشان سه برابر شده
آدرس میگذاشتی تا بیایند و جبران خسارت مادی و معنوی نمایند.
فقط یک موکتی چیزی پهن کن وقتی به التماس و خواهش قبول عذر رشان زانو زدند در مقابلت، کت و شلوار هایشان خاکی نشود. گناه دارند.
ناقلا شما اَ کوجا میدونی که الان مدیران ایران خودرو دارن عرق میریزن از شرم !!!

تازه من تعمدن زیر پاشون چیزی پهن نمیکنم تا کَت و کولشون خاکی بشه شاید کمی ما رو درک کنن ...
مشتری نداری که میگن یعنی این ... یعنی اونا مارو ندارن و ما هم اونا رو ...
متاسفانه ماشین های ایرانی با یه فوت خراب میشن
سلام بر دوست عزیز و جدید و نورسیده مون سارا خانم عزیز


اول اینکه خیلی خیلی خوش اومدی به کلبه ی محقر و مصفای ما
و بعد اینکه اون فوته رو خوب اومدی ...